"تربیت" هنر "سخنرانی" بدون زبان
روز معلم _ در جمع معلمان و فرهنگیان-۹۴
بسمالله الرحمن الرحیم
به من گفتند موضوع این سمینار بحث تربیت و تعالی است که من هرچه به دوستان گفتم بنده اهل بحثهای تربیتی نیستم بنده متخصص در مباحث ضد تربیتی هستم! در عین حال فرمودند بحث تعلیم و تربیت و معنویت هست و جامعه و چهار-پنجتا چیز با هم. منظور این است که این عنوان را به من تحمیل کردند! از شوخی گذشته من به دوستان گفتم بنده در مباحث تربیتی مخصوصاً وقتی با تعالی همراه میشود واقعاً حرفی برای گفتن ندارم ولی چون در واقع موضوع این بحث جامعه هست و ما و شما هم بخواهیم بگوییم یا نگوییم عملاً این جمع و امثال این جمع، مدعی هستند که در تربیت و تعالی جامعه نقش دارند. بنابراین بر این اساس، بنده چندتا نکته خدمت رفقا عرض میکنم.
اولین نکته این که حضرت فاطمه(س) یک تعبیری در باب تربیت اجتماعی دارند. نقل شده که از ایشان پرسیدند که جامعه اسلامی، جامعه دینی، جامعه تربیت شده چه جامعهای است؟ فرمودند آن مردمی و آن جامعهای بهشتی است و اهل بهشت است و در دنیا گویی در بهشت زندگی میکند و در آخرت اهل بهشت است که مردم آن هر روز که به هم میرسند با لبخند با هم روبرو بشوند و هر صبح، همه به فکر این باشند که چگونه به یکدیگر محبت و خدمت کنند. این روایت از حضرت فاطمه(س) دوستان مد نظر داشته باشند. ما به سازوکار تربیت زیاد فکر میکنیم در مورد آن زیاد بحث میکنیم به محصول تربیت که انتهای آن چه باشد گاهی برای آن شاخصی ذکر نمیکنیم. همین حدیث فاطمی یکی از معیارها و ا حادیثی برای تربیت صحیح نقل میکند یعنی در واقع حضرت فاطمه(س) دارند میفرمایند که هر ادعایی که دارید داشته باشید هر تلاشی که میکنید بکنید، هر بودجهای که مصرف میکنید بکنید اگر ته آن چنین جامعهای بیرون آمد که مردم بدون نفرت از هم، بدون خشونت کلامی و بیانی و رفتاری نسبت به هم، بدون سوء ظن نسبت به هم با هم مواجه بشوند اگر توانستید به این نقطه برسید که مردم بدون کینه با هم حرف بزنند و با هم معامله کنند، با هم ازدواج کنند و... این جامعه از تربیت اسلامی برخوردار شده است. یک شاخصههایی ما برای تربیت دینی و جامعه دینی خودمان برای خودمان تعریف میکنیم و یک شاخصههایی در کتاب و سنت آمده است. چندین دهه فاطمیه میگیریم دهه فاطمیه زیاد داریم اما فاطمه را نداریم. دهههای فاطمیه زیاد است اما خود فاطمه نیست چون اگر همین الان دهتا حدیث از حضرت زهرا(س) عرض کنیم و با آنچه هستیم مقایسه کنیم آن وقت میبینیم که ما دهههای فاطمیه را برای تربیت دینی برگزار میکنیم محصول آن خیلی وقتها آن چیزهایی نیست که خود حضرت فاطمه(س) از ما خواستهاند و خودشان آنگونه بودهاند. دهههای فاطمیه را داریم فاطمه را نداریم. شاخصههایی که ما برای یک جامعهای که تربیت شده نقل میکنیم بعضی از شاخصههای فقط مربوط به میزان زیارت و عزاداری میروند و چقدر عزاداری میگیرند و... از نظر ما یک جامعه دینی شیعی است! در روایت خود اهل بیت(ع) و حضرت فاطمه(س) شاخصهای دیگری بیان شده است. یکیاش همین روایتی است که عرض کردم فرمودند ما آن مردمی را قبول داریم و شیعه میدانیم که همه هر وقت با هم روبرو میشوند با لبخند و مدارا و به قصد محبت و خدمت به یکدیگر باشند ما این را یک جامعه شیعی و یک جامعه متعالی میدانیم. امروز تقریباً میشود گفت اکثر نهادها و ساختارهای تربیتی در اختیار علماست. همهاش دست ماست یعنی از مدرسه و مسجد و دانشگاه و صداوسیما و دهها شبکه رسانهای و... آثاری هم داشته برکاتی هم داشته نمیخواهیم بگوییم اثراتی نداشته و انسانهای خوب و متعالی هم در زیر باران این گفتگوها و گفتههای مذهبی و نمادها و سمبلهای مذهبی تربیت شده است. اما یک آسیبشناسی در مورد خود مقوله تربیت هم لازم است یک جامعه دولایه و چندلایه یک مرتبه نسازیم که از ظاهر کسی به باطن آن نشود پی برد و این حالت دولایگی و چندلایگی در بسیاری از حتی خانوادههای مذهبی، متدین آدم گاهی میبیند هست یعنی در ظاهر، مناسک ظاهری کاملاً رعایت میشود و طرف سالی چند بار زیارت حضرت رضا(ع) و این طرف و آن طرف میرود. ریش و حجاب و انگشتر عقیق هم، همه مرتب سر جایش هست. زیارت پیاده رفتن و در ایام عزاداری پرچم سیاه زدن، در ایام عید هم کف زدن. یعنی گریه و کف زدن سر جایش هست. به حضرت آقا در جلسه با مداحان تعبیر قشنگی گفتند، گفت که لخت میشوید بالا و پایین میپرید ایشان گفت که جمعیت به جای این که لخت بشوند و مدام بالا و پایین بپرند چهارتا از معارف اهل بیت را در قالب مداحی و مرثیهخوانی به اینها منتقل کنید خودعزاداری زیارت هدف نیست همه این ها وسیله است ما فکر کردیم اینجا ته خط است این ها مسیر و جاده است اینها وسیله است هدف نیست. اینها وسیله است و هدف همانهایی که چیزهایی است که در قرآن و روایات آمده است. از جمله همین روایت حضرت زهرا(س). مردم خدوم و خادم یکدیگر بدون استرس، بدون اضطراب، بدون کینه، خوشبینب هم، حسن ظن در جامعه، خب معلوم میشود که ما در یک جهاتی حساسیتهای تربیتی ما با آنچه که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فرمودند متفاوت است و توجه به آن نداریم چون نتیجهاش متفاوت شده است. یک چیزهایی در شریعت ما ده درجه روی آن حساس هستند ما صدوده درجه حساس هستیم. یک چیزهایی صدوده درجه هستند ما ده درجه هم حساس نیستیم. آنچه که در قرآن و حدیث بحث میشود با آنچه که ما نسبت به آن حساسیتهایمان را درجهبندی کردیم یکی نیست. شاخصهایی که ما برای یک خانواده مذهبی معمولاً تعریف میکنیم با شاخصههایی که در قرآن و حدیث آمده شاید در 70- 80 درصد موارد متفاوت است. مثلاً شما ببینید قرآن کریم راجع به مسئله در مناسبات اخلاقی اجتماعی، راجع به یک مقولهای مثل غیبت چقدر حساس است؟ همین غیبت معمولیهایی که ما میکنیم یک گناه کبیره، یک ذنب تقریباً لایغفر میشمارد در حد خوردن گوشت برادر مرده، خوردن گوشت مردار! خداوند متعال دیگر چطوری بیشتر از این تأکید کند؟ در مناسبات بازاری و اقتصادی بحث ربا، خداوند میفرماید: «… فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ…» (بقره/ 279)؛ اعلام جنگ است. ربا یعنی مال مفت. یعنی پول، بدون هیچ خدمت و کاری پول بیاورد. خداوند در مسئله روابط اقتصادی میگوید اعلام جنگ با من ربا است. کسانی که اهل ربا دادن و ربا خوردن هستند به شکلهای مختلفی هم آن را خم میکنند و پیچ میدهند آنها با من و با رسول من و با هم انبیاء وارد جنگ شدند. چرا؟ چون دارند انسان را استثمار میکنند دارند نیروی کار را و طبقات محروم و نیازمند را استثمار میکنند. دارند غارتشان میکنند. ما در مناسبات اخلاقی شخصی مثل غیبت، یا دروغ، و در مناسبات اقتصادی و اجتماعی مثل ربا چقدر حساس هستیم؟ بعد روی موسیقی چقدر حساس هستیم؟ شما میدانید با واسطه راجع به موسیقی و غنا با عناوین عام دلیل حرمت پیدا میکند مثلاً قول زور، لغو. خیلی چیزها لغو است خیلی از کارهایی که ما داریم صبح تا شب میکنیم لغو است. با عناوینی مثل قول و زور و لغو به این میرسانیم که موسیقی گوش دادن حرام است و راجع به مصادیق آن هم اختلاف نظر است ارجاع به عرف میشود و ارجاع به تشخیص فردی میشود. میخواهم بگویم شما این را کنار ربا و کنار غیبت بگذارید. قرآن شریف راجع به آنها درباره مسائل تربیتی دیگر چیزی نمیشود گفت. یعنی خداوند خودش آستین بالا زده و به وسط میدان آمده و اعلان جنگ داده است. ما برای یک چیزی که هزار درجه خداوند اهمیت قائل شده ده درجه اهمیت قائل هستیم. حالا موسیقی هم که تقریباً 90 درصد آن حلال شده با این چیزهایی که آدم در رادیو و تلویزیون میبینیم ظاهراً موسیقی حرامی نمانده است! بعضی از ترانههایی را میخوانند که زمان شاه میگفتیم اینها قطعاً حرام است. من یادم میآید همین تعابیر قربان چشم و ابرویت بروم خال و گیسوانت چطوری است، اینها که همهاش عرفانی نیست چندتایش عرفانی نیست وگرنه بقیهاش معلوم است که این چیزها به خدا نمیخورد من کاری ندارم که بیرون چه اتفاقی میافتد بیرون از حدود رعایت نمیشود بیرون از موسیقیاش بگیر تا ربایش. ما کاری به آن نداریم. کاری داریم به آن که ما خودمان شاخصههای تربیت دینیمان چیست؟ در روایات ما میگویند که مؤمن دروغ نمیگوید ولو به شوخی. ما چقدر دروغ میگوییم و اصلاً برایمان عادی است برای ما تقریباً زندگی بدون دروغ امکان ندارد حالا از دروغهای شخصی تا دروغهای سیاسی، دروغ اجتماعی، دروغ اقتصادی. دروغ اقتصادی یعنی وقتی یک جنسی را تحویل میدهی آن چیزی که روی آن نیست آن چیزی که در قرارداد طی کردهای را تحویلش ندادی این دروغ اقتصادی میشود. در روایت میفرماید که مؤمن دروغ نمیگوید ولو به شوخی. غیبت، و... از مسائل اخلاقی تا مسائل اقتصادی و اجتماعی. من اگر بخواهم اینجا بگویم حالا شما همه خودتان اهل علم و اهل فضل هستید بیش از صد عنوان در مباحث سبک زندگی اسلامی داریم که قرآن و حدیث میگوید علامت ایمان اینهاست اصلاً بدون اینها شیعه، شیعه نیست. مسلمان، مسلمان نیست تقریباً در عمل از نظر ما هیچ اهمیتی ندارد. در زبان یک چیزهایی به هم میگوییم. بعد روی چهارتا چیز اینها سالیانه چندتا دهه فاطمیه میگیرند که بفهمیم مذهبی هستند یا نه؟ سالی چند بار زیارت میروند؟ موسیقی گوش میدهد یا گوش نمی کند؟ ببینید اینها هم ارزش است درجهاش چقدر است؟ فردا باز نروند بگویند فلانی گفته بروید موسیقی گوش کنید عزاداری و زیارت نکنید اینها فایده ندارد! نه. من میگویم درجه اینها چقدر است؟ ما راجع به حرمت موسیقی در قرآن شریف میگردیم با سه چهارتا واسطه، آخرش یک آیه پیدا میکنیم میگوییم به موسیقی هم میخورد. اهل بیت(ع) میفرمایند مؤمن کسی است که وقتی معامله میکند چیزی را میخواهد بخرد چقدر دقت میکند که درست باشد کلاه سرش نرود وقتی میخواهد همان را بفروشد باید به همان اندازه بلکه بیشتر دقت کند که جنسی که دارد میفروشد سالم باشد. فرمودند این یک علامت مؤمن و شیعه و مسلمان است. چقدر در جامعه ما کسی به اینها کار دارد؟ ما وقتی که میخواهیم ماشین یا خانه بخریم صدجایش را کنترل میکنیم که مشکل نداشته باشد و کلاه سرمان نرود ولی وقتی میخواهیم بفروشیم سعی میکنیم کلاه سر طرف برود یعنی عیبهایش را میپوشانیم. آن وقت در روایات ما میگویند کسی که در معامله عیب کالایی که میخواهد بفروشد بپوشاند این اهل جهنم است. خلاصهاش را میخواهم عرض کنم ما در باب تعلیم و تربیت در قرآن و حدیث گزینش کردهایم! گزینشی عمل میکنیم آن جاهایی که راحت است و هزینه ندارد آن جاها برای ما درجه اول میشود. ما میگوییم شاخصه ادم مذهبی اینهاست. آن چیزهایی که هزینه دارد باید یک جایی از مال و سود اضافیمان بگذریم از راحتیمان بگذریم ما آنجاها خیلی راحت اهل تسامح هستیم و از لیبرالها لیبرالتر هستیم. این نوع تربیت به جایی نمیرسد. این نوع تربیت که ما گزینشی با قرآن و حدیث برخورد میکنیم یک جاهایی که آسان است بخشی از مذهب که آسان است مسائل درجه سه و چهارش را مسائل درجه اول مذهب میکنیم و با آن دیگران را و خودمان را میسنجیم و یک بخشهایی که میبینیم باید از بعضی از منافع مادیمان بگذریم و باید سختی بکشیم آن جاها تمام اینها یک مرتبه... آنجا در بخش اول آرتدوکس متحجر متعصب میشویم که یک ذره هم کوتاه نمیآید! میگوید باید ریشهایت را سانت کنم ببینم چند سانت ریش داری. در بخش دوم که مربوط به وظایف خودش در برابر جامعه است از هر لیبرالی لیبرالتر است. خیلی اهل تسامح.
تأکید اسلام راجع به مسائلی مثل محاسن یا موسیقی یا عزاداری و موسیقی چقدر است؟ تأکید اسلام راجع به صداقت, امانت، اخلاق، قسط و عدالت، پرهیز از کذب و نفاق و ریا چقدر است؟ خب برویم به قرآن و احادیث رجوع کنیم. قرآن و حدیث یک دین را تعریف کردند ما برای خودمان یک دین دیگر را تعریف کردیم بین این دوتا دین به تعبیر ما طلبهها عموم و خصوص منوجه است یعنی یک چیزهایی اصلاً جزو دین نیست یا دین تأکید خیلی ضعیفی راجع به آن کرده است ولی برای ما اصل دین شده است! یک چیزهایی که دین با تمام قرآن تأکید کرده یعنی خداوند دارد اعلان جنگ میدهد دیگر از این بالاتر چی؟ آنجا خیلی راحت توجیه میکنیم و رد میشویم. این نحوه تربیت به جایی نمیرسد به جایی نمیرسد به این معنا که همواره بین نظر و عمل، بین سخن و گفتار و رفتارش یک شکاف و فاصله است واز دور حرفهایش قشنگ است و از نزدیک حال بهمزن است. گاهی گفتم بعضی از این غیر ایرانیهایی که مسلمان میشوند شیعه میشوند و تحت تأثیر انقلاب قرار میگیرند دلم میخواهد از دور به ما نگاه کنند دیگر اینجا نیایند! توی بازار ما نروند. همان دور بایستند از همان دور یک عشقی به ما برسانند ما هم تعریف میکنیم تو نیا. دوری و دوستی! چون اغلب اینها میآیند و بین ما زندگی میکنند اصلاً با یک چیز دیگری روبرو میشوند. طرف آمده میگوید در جامعه شما که بیشتر از جامعه ما دروغ میگویند! گرانفروشی که بیشتر است! رباییی که شما در بازارهایتان از هم میگیرید در بازارهای ما نمیگیرند. گرانفروشی ما... طرف در کفرستان زندگی میکند میگوید به دهتا شهر هم که بروی قیمت یک کالا یکی است شما از این مغازه تا مغازه بغلیتان قیمت کالا فرق میکند. مردم شما بیش از مردم ما دروغ میگویند. میگفت مردم ما غیبت نمیکنند. البته منشأ یک بخشی از آن فردگرایی و خودخواهی است هیچ کس به کسی کاری ندارد ولی خب در عین حال فضولی هم نمیکنند و علیه هم در مسائل هم دخالت نمیکنند. یعنی اگر کسی لیست کند ردیف کند فهرست کند آنچه که قرآن و سنت در تعریف مؤمن و جامعه دینی گفتهاند با آنچه که ما داریم عمل میکنیم در حالی که همه نهادهای تربیتی هم تقریباً دست ماست یک عموم خصوص منوجه است با این که فارقهایش از اشتراکهایش خیلی بیشتر است مواجه میشویم. بعد این خودرضایتی هم که الحمدلله در تعلیم و تربیت خیلی جلو رفتیم و از بقیه جلوتر هستیم این هم باز ما را کشته! این از خودراضی بودن! بعد در روایت اهل بیت(ع) فرمودند کسانی که جامعهای که از خودشان راضی هستند سقوط میکند. جامعهای که از خودش راضی است و فکر میکند من مشکلی ندارم خودبرتربین است این سقوط میکند و منحط است. تربیتهای خانوادگی غالباً الآن مذهبی است. تربیتهای در محله و محیط غالب آن مذهبی است و آرم مذهبی دارد. همه جلسات ما با قرآن شروع میشود! تربیتهایی که در گروهها و اصناف مختلف است مذهبی است. تربیتهای آموزشی همینطور است یعنی از مهدکودک تا دانشگاه، ما امروز داریم به مردم تربیت یاد میدهیم و تربیت عمومی و اجتماعی که یک بخش آن آداب عرفی و محلی است و یک بخش مهمتر که آنها هم ضد مذهب نیست بوی مذهبی و اسلامی و اهل بیتی دارد و یک بخشی از آن هم در مسجد و حسینیه و جلسه قرآن و روضه است. بنابراین مردم تقریباً از تولد تا مرگ با نهادها و ادبیات مذهبی درگیر هستند یعنی از وقتی که به دنیا میآیند در گوش آنها اذان و اقامه میگویند تا وقتی که میمیرند. در عروسی و عزایشان مذهب حضور دارد. با وجود این ما داریم به جوامع غربی میرسیم یعنی این که مدام میگفتند غرب غرب فروپاشی خانواده خودمان داریم این کار را میکنیم منتهی آنها ظرف صد سال طول کشید ولی ما هزار ماشاءالله هزار ماشاءالله ظرف 30 سال به آنها رسیدیم و رکوردها را شکستیم! در بازارهایمان عَلَم عزا و صدای اذان هست اما ربا عادی شده است. رسماً دروغ میگویند و اغلب فروشندهها و خریدارها قسم دروغ میخورند. این احتیاج به یک آسیبشناسی دارد آسیبشناسی ادبیات تربیتی ما و در روش تربیتی ما. چرا در تهران و قم یک چهارم ازدواجها طلاق میشود؟ در بخشی از محلات تهران تربیت اسلامی چقدر چک وا میخورد؟ یعنی خیانت به اعتبار. یعنی دروغ اقتصادی. ما به یک آسیبشناسی در روش تربیتیمان احتیاج داریم. مذهب یک تعریفی از ارزشها و تربیت کرده است ما یک تعریف دیگری کردیم و به روش دیگری که خودمان تشخیص میدهیم میرویم.
من اینجا خدمت شما یک روایتی عرض کنم از امام باقر(ع) پرسیدند که – راوی محمدبنمسلم است- دوستان اهل علم میدانند که ایشان راوی معتبر از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است و بسیاری از روایات را نقل میکند. میپرسد که پیامبر خدا چگونه مردم را تربیت میکرد که کسانی با یک نگاه و یک ملاقات زیر و رو میشدند و از همه چیزشان میگذشتند؟ چه صداقتی در پیامبر(ص) میدیدند که یک مرتبه از جان و مال و آبرویشان میگذشتند و تغییر میکردند؟ ادای تغییر را در نمیآوردند بلکه تغییر میکردند. امام باقر(ع) فرمودند پیامبر به آنچه میگفت ایمان داشت و مردم برداشت نمیکردند که این حرفها را برای ما دارد میزند نه برای خودش! پیامبر(ص) با عملش با ما سخن و با مردم و با اصحاب سخن میگفت بیش از زبانش. مردم آنچه از عمل پیامبر(ص) آموختند بیش از چیزی بود که از زبان پیامبر(ص) آموختند. «أَبطَلَ ما کانَ فِی الجاهِلیَّةِ...» هرچه انحطاط و تبعیض و فساد و جهل و در دوران جاهلیت بود همه را پیامبر یکجا ابطال کرد با عمل و با قولش. گفت باطل است. دیگر به شیوههای باطل ادامه نداد که باز همان روشها را انجام بدهد منتهی با ادبیات مذهبی. همان کارها را بکند ولی با یک ادبیات مذهبی. نه. «أَبطَلَ ما کانَ فِی الجاهِلیَّةِ وَ اِسْتَقْبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ» همه سنتها و سبک زندگی و افکار و جدول ارزشی جاهلیت را ابطال کرد و گفت جهت ما و هدف ما با عصر جاهلیت فرق میکند ما به یک سمت دیگری حرکت میکنیم «وَ اِسْتَقْبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ» و با مردم به روش عدالت، قسط مواجه شد. یعنی به حقوق همه مردم، حقوق مادی و معنوی و اجتماعیشان اصالت داد و بر اساس آن عمل کرد. با مردم چگونه مواجه شد؟ «اِسْتَقْبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ» ناس؛ یعنی همه مردم نه فقط آنهایی که با ما همفکر هستند کل ملت و مردم، حتی غیر مسلمانها و غیر انقلابیهایش «اِسْتَقْبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ» همه احساس کردند و فهمیدند که پیامبر(ص) به سهم همه از زندگی و به حقوق آنها باور دارد و احترام میگذارد و عمل میکند. پیامبر با این دو روش جامعه جاهلی را یعنی یکی از عقبماندهترین جوامع بشری را که دختر زندهبگور میکردند بتپرست بودند و... ظرف چند دهه، به برترین جامعه بشری و امت نمونه تبدیل کرد. این یک جامعه ضعیف عقب مانده نکبت، ظرف 50- 60 سال قدرت نظامی و سیاسی اول جهان شد و از یک چنین جامعهای ظرف دو – سه قرن جهان، قدرت علمی اول جهان و تمدنسازی جهان شد.
میفرماید پیامبر(ص) فرمودند که: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلومِ مِنَ الظّالِمِ کانَ مَعىَ فِى الْجَنَّةِ تَصاحُبا» فرمودند جامعه دینی جامعهای است که از خانه و خانواده و محله بگیر تا هر سطحی، هرکس هرجا نابرابری و ستم دید اگر کنار مظلوم در برابر ظالم بایستد هرکس که هست در هر حدی، او در بهشت در کنار من همنشین خواهد بود. این ملاکهایی است که پیامبر(ص) میگویند.
و بعد تربیت بدون خیلی سخنرانی! یکی از مشکلات ما و امثال خود بنده این است که با خیلی سخنرانی کردن و حرف زدن، فکر میکنیم که مردم این چیزها را نمیدانند. به خدا اغلب مردم اغلب آن چیزهایی که ما به آن ها میگوییم از ما بهتر می دانند. به خدا بهتر میدانند. همین بچههای کوچک ما در خانه خیال میکنید این چیزهایی که ما به آن ها میگوییم نمیدانند؟ من تازگی یاد گرفتم - یعنی بچههایم من را تربیت کردند – یاد گرفتم که این چیزهایی که ما میگوییم وقتی با آنها صحبت میکنیم میبینیم آنها خیلی بهتر از ما میدانند. اینها تشنه یک چیز دیگر هستند، تشنه حرف نیستند تشنه حرفهای ما نیستند تشنه اعمال ما هستند. من مدتی است در خانه تصمیم گرفتم که هرگز بچههایم را نصیحت نکنم چون میبینم وقتی وارد صحبت میشویم خیلی قشنگتر از خود من مسائل را تحلیل میکنند.
جامعه ما خیلی مشکل نظری ندارد با این ملت 30 وچند سال است بعد از هزار سال گفتگو، 30وچند سال صبح و شب داریم حرف میزنیم همه همه چیز را بلد هستند چرا یک وقتهایی عمل میکنند و یک وقتهایی عمل نمیکنند مگر یادشان میرود؟ نه یک اتفاق دیگری میافتد اگر کسی توانست به مردم چیزی بگوید در مدرسهای یا در جلسهای، آخر جلسه بیاید بگوید اینها این چیزها را نمیدانستند من الآن به آنها گفتم. اگر چنین چیزی را به من ثابت کردید من همه حرفهایم را پس میگیرم. مگر چه استثنایی. زمان شاه که بدتر از این بود ما هیچی نداشتیم و همه چیزش دست آنها بود چطوری از یک چنین وضعیتی چنین انفجاری اتفاق افتاد؟ این بچههایی که زمان جنگ در جبههها فداکاری میکردند مگر اینها در مدارس اسلامی تربیت شده بودند؟ امام(ره) یک وقتی گفت که، زمانی بود که کتابخانهها و مسجدها خلوت بود مشروبفروشی و خانههای فحشا شلوغ بود بزرگترین انقلاب دینی تاریخ متولد شد. این تیپها، بعضی از این داعشیها را دیدید اینها بچههایی هستند که در اروپا متولد شده، آنجا بزرگ شده، در دانشگاههای آنها درس خوانده، اینطوری هستند. آن رهبرانشان فاسد است و اتاق فرمانشان قطعاً دست صهیونیستها و آمریکاییهاست اما این بدنهاش، این کسی که از آمریکا و اروپا و کانادا تدریس و خانوادهاش را رها میکند و بلند میشود برای تشکیل خلافت اسلامی به سوریه و عراق میآید و سوراخ دعا را گم کرده و بازی میخورد به جای نبرد با استکبار و کفر به جنگ جبهه مقاومت میآید این بازی خوردنشان روشن است اما از کجا بلند شده اینجا آمده؟ بالاخره کسی که آنجا توی دیسکو و خانههای فحشا بزرگ شده و خیلی از اینها در دوران نوجوانی و جوانی دوست دختر و دوست پسر و شیعه و سنیشان، یک مرتبه دومن ریش تا اینجا میگذارد دشداشه تنش میکند و بعد راه میافتد میآید میگوید میخواهیم خلافت اسلامی درست کنیم! و آن دختری که سالها دوست پسر داشته و مشروب میخورد، - عکسهایشان در اینترنت هست بروید ببینید عکسهای قبل از این که به عراق و سوریه بیایند و عکسهای الانشان را مقایسه کرده است – طرف گاهی قیافهاش مثل زنهای بدکاره است اما الآن آمده پوشیه و روبنده زده آمده که تشکیل حکومت اسلامی بدهد.
من آمدم بگویم درست است ماهواره، اینترنت، ارتباطات، سفرهای خارجی و فیلمهای غربی حتماً تأثیر دارد اما به خدا مشکل اصلی ما اینها نیست. چون در وضعیت بدتر از این بودیم ولی این انقلاب شد. و الآن در کشورهایی بدتر از این وضعیت بوده که آدمهای دوآتیشه درست شدند. شما میدانید یکی از کشورهایی که به شدت تکفیریخیز است تونس است. تونس لامذهبترین حکومت عربی بود. زمان بورقیبه، اصلاً مسجد ممنوع بود و هرکسی نمیتوانست مسجد برود یک عده خاصی کارت داشتند آن کارت را باید ارائه میدادند تا بتوانند توی مسجد بروند. حجاب ممنوع. یعنی شدیدترین نوع مبارزه با مذهب در کشورهایی مثل تونس میشد که رضاشاه ایران اینطوری برخورد نمیکرد. نتیجهاش چه شده؟ نتیجهاش این شده که الآن بیشترین تکفیریها از توی تونس به کل کشورها راه افتادند! این تصور که ما هرچه میگوییم همان صدا برمیگردد و جامعه مشکل حرف زدن دارد مردم یک چیزهایی را نمیدانند ما باید به آنها بگوییم! این اشتباه است. و پیامبر(ص) خیلی چیزها را نمیگفت.
نمونه دیگر این روایت است که جناب "شیخ طبرسی" این روایت را از "جناببنانس" در «تفسیر مجمعالبیان» نقل فرمودند که خیلی جالب است. نقل شده که پیامبر اکرم(ص) در کوچهای در مدینه عبور میکردند دیدند یک قبّهای از دور دیده شد دیدند سردر یک خانهای یک قبّه است که آن موقع نشانه یک خانه اشرافی بود متفاوت با همه خانهها. پیامبر(ص) پرسیدند این چیست؟ گفتند برای یکی از انصار است. ایشان هیچی نگفت. ظهر موقع نماز صاحب آن خانه موقع نماز برای نماز آمد. جلوی مردم طبیعتاً سلام کرد پیامبر(ص) جواب ندادند رویشان را آن طرف کردند برگرداندند. او فکر کرد که پیامبر نشنیدند صدایش را بلندتر کرد و گفت یا رسولالله سلام علیکم و این طرف جلوی پیامبر آمد. باز پیامبر رویشان را آن طرف گرداند و جواب سلام او را ندادند. سه بار این دستکم سلام کرد پیامبر جواب ندادند فهمید که یک خبری است غیر عادی است پیامبر ناراحت هستند. آمد از اصحاب دیگر پرسید که من به خدا نمیدانم چه کار کردم که پیامبر با من اینطوری برخورد کردند دلم دارد میترکد پیامبر(ص) جواب سلام من را نمیدهد من چه غلطی کردم؟ نمیفهمید. اصحاب گفتند که ما داشتیم از کوچه عبور میکردیم پیامبر خانه تو را دیدند فقط پرسیدند این خانه برای کیست ما اسم تو را بردیم و دیگر هیچی نگفتند. حرف نزدند. ولی ما فکر میکنیم چون خانه تو اشرافیتر است به آن رسیدی، و در کوچه و خیابان هرکس رد میشود به خانه تو یک نگاهی میکند از این ناراحت هستند. پیامبر(ص) بدون این که حرفی بزنند، ببینید چقدر این آدم در عین حال صداقت هم داشته است. برمیگردد خراب میکند. بعد از نماز، از مسجد بیرون میرود و همان روز قبّه را میزند خراب میکند. روز بعد پیامبر(ص) داشتند از آن کوچه عبور میکردند دیدند قبّه نیست. فرمودند این را بدانید که هرکس خانهای بسازد برای فخر فروختن به دیگران بیش از نیازش، در قیامت این خانه وبال گردن اوست. این خانه به گردن او آویزان است تا از پل صراط بگذرد. هرکس خانه انگشتنما بسازد برای این که دیگران و فقرا بگویند عجب خانهای دارد ما چه داریم! خانه مرکب، امروز ماشین، امکانات در حدی که واقعاً نیاز دارید نه بیش از آن. ایشان جامعه را تربیت میکردند. یعنی وقتی که این رفتار و اعمال دیده میشد جامعه تربیت میشد یعنی صداقتها بیش از این که حرفی باشد عملی بود. از امام صادق(ع) پرسیدند که رسولالله چگونه جامعه تربیت کردند؟ از این آدمهای وحشی چطور این آدمهای بزرگ و اصحاب متعالی را ساختند؟ در بعضی از کتب تاریخ اسم اینها هست که اینها قبل از پیامبر، قبل از انقلاب چه کار میکردند بعد از انقلاب و بعد از پیامبر چه کسی بودند. آدمهای بزرگی که پیامبر(ص) فرمودند با من در بهشت است در کتب تاریخی نقل شده که قبل از انقلاب ایشان راهزن بود ببینید پیامبر چه میسازد، و دیگران و دیگران. من نمیگویم که گاهی ما برعکس آن، از چه کسانی چه کسانی ساختیم! برعکس آن را دقت کنید کسانی بودند و داشتیم که اینها جانشان را کف دست گرفتند. زمان انقلاب، زمان جنگ با همه وجود آمدند و الان میشناسیم که بیانگیزه رها کردهاند! همهاش دست خود آنها نیست، بخشیاش برای ضعف ایمان است.
از امام صادق(ع) پرسیدند فرمود که ملاک ما این است ملاک پیامبر(ص) در تربیت جامعه این بود، ملاک من هم این است که اگر قدرت و حکومت به دست من بیفتد. یکی از دوستان حرف درستی میزد. میگفت که چطوری است که میگویید امام صادق (ع) بیش از 4 هزار شاگرد در رشتههای مختلف علمی داشت چطوری ایشان میگفته ما آدم داریم به تعداد آن گلهای که شمرد – روایت آن را حتماً شنیدید – گفتند آقا چرا این همه طرفدار دارید قیام نمیکنید، این همه شاگرد این همه فلان. فرمودند که اگر به تعداد این گله بز آدم بود شیعه داشتم من قیام میکردم! میگوید شمردم 17تا بز بود بعد یک کسی میگوید آقا شما که 4هزارتا شاگرد در رشتههای مختلف دارید چطور 17تا آدم ندارید؟ به همان دلیلی که زمان کربلا صدها هزار شیعه بودند ولی فقط 72 نفر به کربلا آمدند بقیه همه شیعه انگلیسی بودند. چون آن موقع ولو انگلیس نبود ولی شیعه انگلیسی بود! همانهایی که نیامدند همهشان جزو عزاداران امام حسین(ع) بودند. همه جزو محبین و عزاداران امام حسین بودند نیامدند. 72 نفر آمدند. چطور صدها هزار شیعه دارید و میلیونها محبّ دارید فقط 72 نفر میآیند.- دوستان گوش کنید روش تربیت درست را، ما فکر میکنیم مدام، من خودم فکر میکنم مدام باید با زبان دیگران را تربیت کنیم خودمان لازم نیست تربیت بشویم ما مثل این که تربیت شدهایم بقیه را میخواهیم تربیت کنیم یکی از مشکلات همین است. هرکس تریبون دارد یا قلم دارد یا رسانهای دستش هست و از موضع معلم و سخنران حرف میزند این خیال میکند که ما تربیت شدهایم حالا اینها را تربیت کنم! این یکی از مشکلات بزرگ ماست. ما خودمان تربیت نشدیم. خود ما تربیت نشدیم. من مدتهاست که به این نتیجه رسیدم که هیچ کلمهای که بوی تربیت کردن دیگران را بدهد از دهان امثال بنده نباید بیرون بیاید و با خودم عهد کردم فقط اطلاعرسانی کنم یکسری کتابها و منابع هست که اینها را به اطلاع برسانیم این وظیفه طلبگی ماست و الا کوچکترین لحن این که دیگران را بخواهیم بگویم آدم باشید، موعظه کنم و تربیت کنم. اتقوالله. به خودم اجازه نمیدهم اینها که اجازه میدهند خیلی باید واقعاً مدعی باشند یعنی یا صالحان بزرگ هستند یا کاذبان بزرگ هستند.
چند وقت پیش یکی از رفقا میگفت شما طلبه هستید چرا لباس طلبگی نمیپوشید و معمم نمیشوید. چون بعضیها فکر کردند من معمم بودم و کنار گذاشتم. من هیچ وقت معمم نبودم از اول هم که روحانی شدم هدفم روحانی شدن نبود چون شأن خودم را تا این حد نمیدانستم یعنی شأن بنده پایینتر از این بوده و هست. برای طلبگی به حوزه رفتم نه روحانی شدن این ها دوتا چیز است. طلبگی یعنی آشنایی با معارف اهل بیت(ع) برای این رفتم وهنوز هم بحمدالله طلبه هستم و انشاءالله تا آخر عمر هم طلبه هستم و بزرگترین افتخار بنده همین است. اما روحانی شدن، من همیشه گفتم من میترسم البته این تعریض به دوستان معمم نیست اینها فضائلی دارند و در این حد هستند من امثال خودم را میگویم. من میگویم واقعاً میترسم که این لباس را بپوشم این لباس معنا دارد این لباس دارد به مردم میگوید اگر پیامبر و امام نیستند نترسید من هستم! با این لباس دارد این را میگوید. چنانچه معنی لباس پاسداری چیست؟ معنیاش این است که من این وسط دنبال مغازه و دکان برای خودم نیستم بنده پاسداری ارزشهای انقلابی الهی هستم. من پاسدار پیام انبیاء و پاسدار توحید و عدالت هستم. این لباس معنی اش این است که من تا جانم پای این حرفها ایستادم. لباس روحانیت، البته ما در سنت اسلام لباس مخصوصی به نام لباس روحانیت نداریم پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مانند بقیه مردم لباس میپوشیدند همه لباسهایشان اینطور بود ولی حالا که به عنوان ثانوی بخصوص در این 70- 80 سال اخیر که لباس بقیه مردم تغییر کرده ولی لباس روحانیت همان لباس اکثر مردم باقی مانده است، حالا که به عنوان ثانوی سمبل عالم دین شده، گرچه به عنوان اولی چنین چیزی در شریعت نداریم حالا که این شده این مهم است. من میترسم. البته بنده گاهی در عملیاتها معمم شدم. در عملیات میدیدم خط... در یکی دوتا عملیات، عمامه سفید گیر نیاوردم عمامه سیاه سرم گذشتم سید شدم البته مادر بنده از سادات هستند به این معنا ما سید هستیم البته سید خمسبگیر نیستیم و الا ما سید هستیم. میدانید تمام اهل بیت(ع) و همه سادات از مادر (خانم فاطمه زهرا(س)) سید هستند من نمیدانم چرا اینهایی که مادرشان سید هستند سید حساب نمیشوند. همه سادات از طریق فاطمه زهرا(س) سید هستند. به این معنا چون من سید بودم در یکی از عملیاتها دیدم یکی از رفقا عمامه سیاه دارد و سید است گفتم عمامهآت را به من بده چون جلو باید بروم و دیدم این عمامه در خط، در لحظات خطر روی سر گذاشتن چقدر برکات داشت. آدمهای زیادی خیلی حرفهای خوبی زدند و میزنند.
امام صادق(ع) فرمودند تربیت جامعه این است به مردم اینطور نگاه کنید «أهل الاسلام، هم أبناء الاسلام» همه مردم در جامعه اسلامی فرزندان اسلام هستند. به تک تک این مردم باید به چشم فرزند اسلام نگاه کنید. یعنی اگر یک کسی در یک اداره دولتی رفت او را اذیت کردند و تحقیر شد بعد بنشینی برای او صد ساعت سخنرانی کنی فایدهای ندارد. یکی کارش به دادگستری یا شهرداری کشید و پوشت او را کَندند حالا بنشینی هزار ساعت برای او حرف بزن فایده ندارد. من به بعضی از بزرگان عرض کردم، بزرگانی که همه قبولشان داریم و به آنها معتقد هستیم عرض کردم گاهی آدم صد ساعت توی این جلسات دانشگاهی این طرف و آن طرف صحبت میکند پاسخ به سوالات و شبهات ولایت فقیه و... به همه سؤالاتشان جواب میدهی دیگر دهانش بسته میشود و هرچه فکر میکند میبیند دیگر واقعاً هیچ اشکالی وارد نیست. بعد یک خبر که میآید اختلاس شد فلان بانک چطور شد و... تمام این هزار ساعت حرفها باد هواست! چنان که یک وقتی سالها قبل در یکی از این دانشگاهها داشتم بحث میکردم طرف اشکال به قرآن کرد. خب حرفش به لحاظ فقهی تقریباً ارتداد و کفر بود ولی خب من میدانستم که این نمیفهمد سؤال دارد میکند ولی توجه ندارد که این اسمش کفر و ارتداد است در واقع جلوی جمع به قرآن توهین کرد. دیدم این مصداق فقهی آن حکم ارتداد نیست چون کسی که این حرف را میزند باید عقلش برسد که دارد چه میگوید این عقلش نمیرسد که دارد چه میگوید؟ جواب او را دادم و بعد توی جلسه پیش من آمد گفت ممنون هستم جواب دادی از حرفهایتان خوشم میآید از خودتان بدم میآید. این بدن من را لرزاند. گفتم تو از من و ما بدت میآید باید به ما فحش بدهی چرا به قرآن اهانت میکنی؟ گفت برای این که شماها هستید که مدام قرآن قرآن میگویید. گفت من به قرآن چه کار دارم؟ من اصلاً قرآن نمیخوانم و نمیدانم اینها را هم در یک جایی خواندم و شنیدم دارم میگویم وگرنه اصلاً به این حرفها فکر نکردم و قبول هم ندارم. از حرفهایتان خوشم میآید از خودتان بدم میآید که خودتان به این حرفهایتان نه عمل میکنید نه عقیده دارید. دروغ میگویید ما را بازی میدهید.
ببینید اگر یک جایی میبینید تربیت به درد نمیخورد نمیخواهم بگویم همه جا اینجور است گاهی هم هست شما وظیفهات را درست انجام میدهی. شما ممکن است در خانواده واقعاً صادقانه همه تلاشتان را برای تربیت بچهتان بکنید باز هم نمیشود. مگر از این موارد کم داریم؟ داریم افرادی که خودشان جزو اولیاء الهی هستند واقعاً کوتاهی هم نکردند ولی یک بچهاش اینطوری میشود و یک بچهاش آنطوری میشود. یک مواردی هم پیش میآید وقتی قرآن میفرماید پسر نوح اینطور است زن پیامبر اینطور میشود تکلیف بقیه دیگر روشن است. این که هر کسی بچه امام معصوم است یا معصوم است این از کجا درآمده؟ جعفر کذّاب کیست؟ فرزند مستقیم امام مصعوم است. ولی فاسد و خائن و کذاب است. ما از فرزندان خود اهل بیت کسانی را داریم از پیامبران داریم از ائمه داریم. آن دفعه که ما یک چیز دیگری گفتیم ولی یک چیز دیگری برداشتند به ما نسبت دادند تهمت و فحش. فرزند اهل بیت(ع) معصوم است و کلاً با بقیه همهشان فرق میکنند. جواب دادم که چندتا فرزند امام معصوم اسم ببرم که خود امام میفرماید جهنمی است حالا این مورد که حسابش جداست من اصلاً چیز دیگری گفتم آنها برداشت دیگری کردند تهمت زدند ولی میخواهم بگویم این تعبیر، حتی فرزند امام معصوم مستثنی نیست. همین امام رضا(ع) که در محضر ایشان هستید در یک جلسهای داشتید صحبت میفرمودند برادری به نام زید دارند. ایشان انقلابی بود علیه حکومت شورش کرد بعد هم بازداشت شد دستگیر شد مأمون از ترس امام رضا یا به احترام امام رضا(ع) او را بخشید و عفو کرد و گفت به این شرط که دیگر شمشیر برنداری و کارهایی که کردی. چون زمان امام رضا(ع) چندین از نفر از برادران و عموها و عموزادگان حضرت رضا(ع) قیام مسلحانه کردند. میدانید چندین منطقه دست پیروان اهل بیت(ع) بود. یکیاش همین مدینه بود حتی مکه و حجاز دست اینها افتاد و... که بعد به مأمون و عباسیان گفتند آن طرف رفتی گوشه مملکت اسلامی که وسط آن رفت و پایتخت را از مرو به عراق آورد. در جلسهای زید مدام منم منم میگفت ما اهل بیت این هستیم راجع به اهل بیت هرچه گفتندماها هستیم. منظور از فرزندان اهل بیت همه ما هستیم. ولی مدام میگفت فرزندان اهل ما هستیم منم منم ماییم ماییم! در روایت دارد که حضرت رضا(ع) وسط فرمایشاتشان صحبتشان را قطع کردند جلوی همه برگشتند رو کردند و به زید گفتند این مزخرفات چیست که داری می گویی؟ اگر تو فکر میکنی که ما بدون عمل در دنیا و آخرت پیش خداوند احترام داریم این خلاف همه تصریحات قرآن و وحی الهی است. فرمود من هم در گرو اعالم هستم. اینها خیلی مهم است. البته اینها منافاتی با عصمت و شفاعت و توسل ندارد همه اینها باید با همفهمیده بشود. فرمودند من وتو اهل بهشت هستیم پدرمان موسیبنجعفر هم اهل بشت است منتهی با آن همه عبادت و عمل صالح اهل بهشت است و جنابعالی بدون آن عمل صالح و عبادت! پس مقام تو از مقام پدرمان موسیبنجعفر بالاتر است. چون ایشان با عمل صالح بهشتی است و جنابعالی بدون عمل صالح بهشتی هستید پس معلوم می شود مقام تو خیی بالاتر است. یعنی موسیبنجعفر باید یک عالمه زحمت بکشد تا به بهشت برود ولی تو بدون آن زحمتها هم اهل بهشت هستی! فرمودند: «أهلُ الإسلامِ هُم أبناءُ الإسلامِ اُسَوِّی بَینَهُم فی العَطاءِ، و فَضائلُهُم بَینَهُم و بینَ اللّهِ، أجعَلُهُم کَبَنی رَجُلٍ واحِدٍ لا یُفضَّلُ أحَدٌ مِنهُم لفَضلِهِ و صَلاحِهِ فی المِیراثِ على آخَرَ ضَعیفٍ مَنقوصٍ» تربیت و تعالی جامعه اینطوری است که تمام مردم جامعه را فرزندان اسلام میدانند ولو نمیشناسم چه کسی هستند. هر کس در این جامعه دارد زندگی میکند حق و حقوق مادی او حرمت او، آبروی او، اینها آبروی اسلام است. اینطوری نگاه کن.
ما شیعه جعفری هستیم امام جعفرصادق(ع) فرمودند که کاری کنید که وقتی – خیلی این روایات جالب است نمیدانم چرا اصلاً این روایات را نمیگوییم یا وقتی هم میگوییم خیلی راحت از کنار آن رد میشویم. میدانم برای چه؟ برای این که هزینه دارد - امام صادق(ع) فرمودند طوری باشید که وقتی غیر از ما یعنی یک نامسلمانی به جامعه شما میآید کسی لازم نباشد برایش توضیح بدهد که اسلام چیست! توی خیابانها نگاه کند خودش بفهمد اسلام چیست. به بازار شما بیاید خودش بفهم اسلام چیست؟ - از دوستان خواهش میکنم این روایت امام صادق(ع) را این طرف و آن طرف بگویید- فرمودند وقتی از شما راضی هستم که به سبکی در بازار و خانوادهها و رسانه و مدرسهها حوزه و دانشگاه طوری باشید که وقتی مخالفین ما شما را میبینند بگویند «رحم الله جعفرا» این شاخص شیعه جعفری است بگویند رحمالله جعفرا. و الا صرف عزاداری و زیارت به شما بگویم این کارها را همه جای دنیا دارند. این را به شما بگویم که من نائبالزیاره شما رفتم بتخانههای هند طوری این بتپرستان اشک میریختند و نذر میکردند لاغر بودند. این دندههایش بیرون زده بود که من خجالت میکشیدم کنار او ایستاده بودم با این هیکل چاق. ما مذهبی هستیم این بتپرست است! گفت هر 48 ساعت یک بار و هر 24 ساعت یک چیزی میخورد. مناسک مذهبی همه جای دنیا دارند. همین کاتولیکها مثل همه ماها کلیساهایشان میروند. هندوها گریه میکنند. امام صادق(ع) فرمودند یک کاری کنید که وقتی مردم به خیابانها و بازارهایتان میآیند بگویند رحمالله جعفرا. بگوید این جامعه جعفری است. تفاوت تربیت و تعالی اینهاست. فرمودند: «أهلُ الإسلامِ هُم أبناءُ الإسلامِ» مردم در جامعه اسلامی به چشمی که تک تک اینها فرزندان اسلام هستند حتی آنهایی که آدمهای خیلی خوبی ظاهراً نیستند به این چشم به آنها نگاه کنید بگویید یک بچه ناخلف است. «أبناء الاسلام» هستند. «اُسَوِّی بَینَهُم فی العَطاءِ» امام صادق(ع) فرمودند اگر حکومت و قدرت به دست من بیاید من بین همه مساوات را رعایت خواهم کرد. فرمودند فرق ما با اینها یعنی قبلش بنیامیه و بنیعباست، چون امام صادق زمان هر دو بودند آحر بنیامیه و اوایل بنیعباسو در دوره ایشان رژیم عوض شد و رژیم بعدی هم با شعارهای شیعی سر کار آمد. بنیعباس با شعار علوی و اهل بیت(ع) آمد. شما میدانید اغلب فرزندان امام حسن(ع) در نهضتهای عباسی نقش داشتند اصلاً عباسیها با فرزندان امام حسن(ع) بیعت کردند که البته بعد هم وقتی سر قدرت رسیدند همه را زدند و کشتند و درگیر شدند. بنیعباس خیلی تکیه دادند به قیامها و شعارهای فرزندان نسل امام حسن(ع). منتهی وقتی با شعارهای علوی و اهل بیتی سر کار آمدند بعد فرزندان امام حسن(ع) این بخش از شاخه اهل بیت را که حالا اهل بیت(ع) به لحاظ نسبی بودند همه را زدند قتل عام کردند امام صادق(ع) فرمودند علوی که من میگویم اینطور است «اُسَوِّی بَینَهُم فی العَطاءِ» میان مردم همه چیز مساوی است هرچه دست حکومت است مساوی است. «و فَضائلُهُم بَینَهُم و بینَ اللّهِ،» اگر کسانی به لحاظ دینی و معنوی و اخلاقی آدمهای بهتر و باتقواتر هستند آنها سهم بیشتری در دنیا از بقیه سهم بیشتری ندارند. «فَضائلُهُم بَینَهُم و بینَ اللّهِ،» اجرشان را از خدا بگیرند. آقا ما در انقلاب بودیم، ما باتقوا هستیم، ما خیلی زحمت کشیدیم بنابراین دو برابر بقیه به ما سهم بدهید! امام صادق(ع) فرمود این علوی نیست. علوی که ما میگوییم اینطوری نیست این علویای است که بنی عباس میگویند. سهم همه مساوی است. «فَضائلُهُم بَینَهُم و بینَ اللّهِ،» هرکس آدم بهتر و باتقواتری است پاداش خود را در آخرت از خدا بگیرد. برای خدا کردی یا برای دنیا کردی؟ اگر برای خدا کردی از خدا میگیری. در دنیا همه مساوی هستند. «أجعَلُهُم کَبَنی رَجُلٍ واحِدٍ،» به همه به چشم فرزندان یک خانواده نگاه میکنم. قدرت دست من بیاید برای من همه مساوی هستند. «لا یُفضَّلُ أحَدٌ مِنهُم لفَضلِهِ و صَلاحِهِ،» هیچ کس بر هیچ کس به هیچ دلیلی سهم بیشتری از بیتالمال نخواهد داشت و نباید داشته باشد. «فی المِیراثِ,» ارث پدری کسی نیست برای همه است. «على آخَرَ ضَعیفٍ مَنقوصٍ» یعنی تبعیض قائل بشویم! به یک عدهای هیچی ندهیم و به یک عدهای چون با ما هستند بیشتر بدهیم. فرمود من این کار را نخواهم کرد. فقط حرف نمیزنیم. فرمودند: «هذا فعل رسولالله فی بدو امره» این بود روش پیامبر. کار را اینطوری شروع کرد. پیامبر(ص) اینگونه شروع کرد. حتی به لحاظ این که ما چون فلانی هستیم با ما اینطور برخورد میشود این روایت در شیعه و سنی هست، پیامبر(ص) فرمود که هُش دارد که نگویید چون از بستگان من هستید در قیامت با شما طور دیگری برخورد خواهد شد. شما با بقیه همه مساوی هستید و همه در خطر هستید. و بعد این تعبیر را خطاب به حضرت فاطمه(س) فرمودند این خیلی عجیب است. سرور سیدة نساء العالمین در دنیا و آخرت و سرور اهل بهشت خود پیامبر(ص) و فاطمه هستند. بهشت بدون پیامبر و فاطمه که نیست. در عین حال نقل شده که پیامبر(ص) رو به حضرت فاطمه(س) فرمودند که فاطمه جان یک وقت نگویی که پدرم فلانی است دختر فلانی هستم در قیامت با من مماشات خواهد شد. به خدا قسم که من هم از قیامت میترسم من هم در گرو و مسئول اعمالم هستم. اینطور عملگرایی در منطق اینهاست. اینها گفتند منافاتی با عصمت و شفاعت و توسل ندارد. باید اینها درست فهمیده شود ولی وقتی پیامبر(ص) رو به فاطمه زهرا میکنند و میگویند یک وقت نگویید که من پدرت هستم در قیامت یک طور دیگری برخورد میشود! به خدا قسم من هم مضطرب و نگران هستم که در قیامت با من چه خواهد شد؟ اینقدر توجه به عمل. آن وقت امام صادق(ع) فرمودند «هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَدْوِ أَمْرِهِ» پیامبر اکرم(ص) از همان اولی که این نهضت را شروع کرد روش ایشان این بود که میگفت همه فرزندان اسلام هستند با همه مساوی برخورد میکنیم. «وَ قَدْ قَالَ غَیْرُنَا،» اما میدانید اختلاف ما با بقیه چه بود؟ آن خط دیگر و اسلام دیگر چه میگفت؟ «وَ قَدْ قَالَ غَیْرُنَا أُقَدِّمُهُمْ فِی اَلْعَطَاءِ بِمَا قَدْ فَضَّلَهُمُ اَللَّهُ بِسَوَابِقِهِمْ فِی اَلْإِسْلاَمِ،» آن میگفت نخیر چه کسی گفته همه مساوی هستند؟ یک عده آدمها بهتری هستند مؤمنتر هستند زودتر به انقلاب و نهضت پیوستند سوابق بهتری دارند اینها باید بیشتر از بقیه بخورند. یک عده چون به ما وصل هستند آنها باید سهم بیشتری داشته باشند. امام صادق(ع) میفرماید آنها هم با توحید و معاد و پیامبر مخالف نبودند مسلمان بودند نماز,،روزه، حج، همه چیز را قبول دارند تفاوت ما با آنها سر این چیزها نیست. حتی شما میدانید بنیعباس که عزای سیدالشهداء میگرفتند چون همه اینها حسینی بودند! بنیعباس علوی و حسینی بودند. منتهی علوی و حسینی و اهل بیتی اینطوری بودند. امام صادق(ع) فرمودند از اولی که پیامبر(ص) رفتند و خط ماها دوتا خط شد یکیاش همین بود که تفاوت ما سر نماز و روزه نبود تفاوت ما با بنیعباس سر عزاداری امام حسین نیست، ما سر حج با هم بحثی نداریم دعوای ما با بنیامیه سر این چیزها نبود. آنها بیشتر از ما در این چیزها مدعی بودند تمام این مجالس را برگزار میکردند. اختلاف ما و بنیامیه که راه ما از هم جدا شد و دوتا اسلام شد اسلام اموی و اسلام علوی. امام صادق(ع) میفرمایند فرق ما با هم در یک چیز در دنیا و در سبک زندگی و مسائل مادی مردم چطوری برخورد میکنیم؟ تفاوت ما با اینها در یک چیز است مساوات یا عدم مساوات؟ مساوات یا تبعیض؟ این فرق ما با هم است و الا سر همه چیز حرفهایمان با هم یکی بود. توحید، قرآن، حج، زکات، تقوا، اتقوالله. منبرهای آنها از ما بهتر است. الآن شما ببینید وهابیهای پوفیوز منبرهایشان را بروید ببینید چقدر اتقوالله میگویند چقدر قرآن را قشنگ میخوانند. فهمیدید که دیروز امام جمعه مکه چه گفت؟ گفت که دشمن ما فقط شیعه و ایرانی است! و ما یهود و نصرانی و بعداً هستند دشمن اصلی ایرانی و شیعه است! خب برای چه؟ برای این که همه جا ترتیبشان را دادیم در سوریه، در عراق، در لبنان، در فلسطین، حالا یمن بیخ گوششان است. انشاءالله انتقام این کاری هم که در فرودگاه جده کردند دسته جمعی بروید جده انتقام آن را از همه وهابیها بگیرید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی